شروط توبه واقعی
گفتاری از حضرت آیت الله ضیاء آبادی در مورد توبه
در نهج البلاغه آمده است که مردی خدمت امام امیرالمومنین علی (ع) صیغه ی استغفار را بر زبان جاری کرد و گفت : (( استغفرالله ربّی و اتوب الیه )) به گمان اینکه همین توبه است و استغفار از گناهان است.امام (ع) فرمود : ( ثَکِلَتکَ اُمُّکَ اَتَدرِی مَا الاِستِغفار . . . ) ؛ { نهج البلاغه با ترجمه و شرح مرحوم فیض الاسلام صفحه 1282 حکمت 409 }
مادرت در عزایت بگرید ، آیا می دانی استغفار چیست ؟
تو گمان کردی با گفتن همین جمله ، استغفار کردی و توبه کار شدی ؟ استغفار شش شرط دارد.
آنگاه امام (ع) آن شش شرط را بیان فرمود و توبه ی واقعی را تعلیمش کرد. ابتدا باید آیینه ی قلب از آلودگی ها و قذارت گناهان پاک گردد تا آماده برای انعکاس نور جمال الله جلّ جلاله شود ؛ در این موقع است که جمله (( استغفرالله ربّی و اتوب الیه ))نشان دهنده ی توبه ی قلب می باشد.(( دیو چو بیرون رود فرشته در آید )) . وگرنه جان فرو رفته ی در گنداب گناهان ، روزی صدبار و هزار بار بگوید (( استغفرالله ربّی و اتوب الیه )) کمترین اثری در تطهیر و تنویر جان نخواهد داشت و به استهزا شبیه تر خواهد بود تا به استغفار.
احساسات زودگذر فریبمان ندهد !
در مجالس ما گاهی سخن از عذاب های برزخی و محشری به میان می آید و یا ذکری از مصائب امام سیّد الشّهدا (ع) می شود و احساسات مستمعین تحریک می گردد و سیلاب اشک از چشم ها سرازیر می شود . در شب قدر ماه مبارک رمضان چراغ ها را خاموش می کنند و قرآن ها را روی سر می گذارند و صدای آه و ناله و افغان از همه جا به گوش می رسد و نشان می دهد که کاروان توّابین از زمین رو به آسمان حرکت کرده است.هرکسی آن صحنه را ببیند ، اطمینان پیدا می کند که همه توبه کار شده ، از گناهان پاک گشته اند و دیگر ممکن نیست این مردم مجدّداً خود را به گناه آلوده سازند.
ولی یاللاسف که فردا می بیند ای عجب ! همان مردم توبه کار دیشبی اند که خود را به گناه و دروغ و تدلیس و ربا و ... آلوده ساخته اند ؛ آن جاست که می فهمد آن حالت دیشب ، یک تحرّک زودگذر احساسات و عواطف بوده و ارتباطی به توبه ی قلب و استغفار جان نداشته است.
توبه و استغفار به معنای واقعی اش ، انقلاب عقل علیه هوای نفس است. کودتایی است که در کشور جان از جانب عقل به وجود می آید و حاکمیّت رژیم هوای نفس را از بیخ و بُن بر می کَند و حاکمیّت الله حضرت ربّ العالمین را در سراسر کشور جان مستقرّ می سازد ؛ آن گونه که تمام افکار و اخلاق و اعمالش مظهر احکام خدا و اوامر و نواهی خدا می گردد.کاری انجام نمی دهد مگر اینکه خدا جایز بداند سخنی نمی گوید ، مگر اینکه خدا بپسندد ! در وجودش ، اخلاق رذیله مبدّل به اخلاق فاضله می گردد.این چنین آدم است که توبه کار و مُستَغفر به معنای واقع شده است ، وگرنه آنچه در میان ما به نام توبه و استغفار فراوان دیده می شود ، الفاظی بی اثر و اعمالی است بی ثمر که در مقابل خواسته های نفس امّاره ی بالسّوء - که در وجود اکثریّت ما حاکم است - اثری نمی بخشد.
شکایت از نفس امّاره از زبان امام سجّاد (ع)
این جمله را از امام سیّد السّاجدین (ع) در مناجات الشّاکین از مناجات خَمسَ عَشَرة که برای آموزش دادن به ما به پیشگاه خدایش عرضه داشته است بشنویم :
خدایا ، شکایت می کنم به تو از نفسی که پیوسته مرا به بدی امر می کند و به ارتکاب گناه مبادرت می ورزد ! به نافرمانی تو حریص است و خود را در معرض خشم تو قرار می دهد ! مرا به راه های هلاکت بار می برد.بیماری هایش فراوان و آرزوهایش دراز است . . . گرایش شدید به لهو و لعب دارد و سرشار از سهو و غفلت است ! با شتاب تمام مرا به سوی گناه می کشد و به تاخیرِ توبه وادارم می کند .... دنیا دوستی را در نظرم آرایش می دهد و بین من و عبادت و تقرّب به خدا حائل می شود. { بحارالانوار جلد 91 صفحه ی 143 }
ملاحظه می فرمایید امام (ع) از دست سلطانِ ظلاّمِ جبّارِ زمانش - عبدالملک مروان - شکایت به خدا نمی برد ، بلکه از دست نفس امّاره ی بالسّوء که در درون هر کسی حکومت می کند به خدا شکایت می برد که فرموده اند : ( اَعدوا عَدُوِّکَ نَفسُکَ الِّتِی بَینَ جَنبَیکَ ) دشمن ترین دشمنانت ؛ نفس خود توست که در داخل وجود تو است.
تاخیر در توبه ، وسوسه ای شیطانی
از جمله وسوسه های هلاکت بار نفس آدمی ، همین (( تاخیر در توبه )) است که می گوید تو هنوز جوانی و وقت توبه زیاد داری ، این پیران پا در لب گورند که باید تعجیل در توبه کنند ... آری آن دشمن مکّارِ حیله گر ، هیچ گاه به خاطر نمی آورد که از تو جوان تر و کم سنّ و سال تر هم مرده اند و موفّق به توبه نشده اند.
همین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلّی مگذرد ایّام کَشت
آن صفات زشت و رذایل اخلاقی که آتش افروز جهنّمند ، به مرور زمان در سرزمین جان استوارتر و ریشه دارتر می شوند و کندنشان از زمین جان ، دشوارتر می گردد.
تو که می گویی که فردا این بدان که به هر روزی که می آید زمان
آن درخت بد ، جوان تر می شود وین کننده پیر و مضطر می شود
او جوان تر می شود تو پیرتر زود باش و روزگار خود مبر
مرحوم علاّمه نراقی (ره) صاحب کتاب جامع السّعادات در مقام وعظ و نصیحت می فرماید : حال ای گروه برادرانم ! بشتابید تا دیر نشده است بشتابید به سوی توبه ، پیش از اینکه سموم گناهان جوهر ایمانتان را چنان زهر آگین کند که دیگر پرهیز از سمّ اثری در آن نداشته باشد و کار از دست اطبّاء دل ها نیز خارج شده باشد . در این موقع است که دیگر وعظ واعظان ، نصیحت ناصحان نفعی نمی بخشد و فرمان عذاب از جانب خدا در مورد شما محقّق می گردد و مشمول این آیه ی کریمه می شوید که می فرماید : ما از پیش رو و از پشت سرشان سدّی قرار دادیم و چشم هایشان را پوشاندیم ، دیگر چیزی نمی بینند و آیه ی دیگر که می فرماید : خدا مهر بر دل ها و گوش هایشان نهاده و پرده مقابل چشمشان افکنده است.
دیگر نه چیزی می فهمند و نه چیزی ( از حقایق ) می شنوند و نه چیزی می بینند.خدا ما را خلق کرده که او را بشناسیم و با او اُنس بگیریم و خود را به او نزدیک کنیم.
ولی یاللاسف که ما او را رها کرده و جمادات را از پول و مسکن و ... معشوق و محبوب خود قرار داده ایم ! از جمع کردن آنها خوشحال می شویم و برای از دست دادن آنها غمگین می گردیم و حال آنکه محبوب حقیقی یعنی خدای ما فرموده است :
{ لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُم ... } سوره ی حدید آیه 23
آنچه که از شما خواسته ایم این است که برای از دست دادن چیزی غمگین نشوید و برای به دست آوردن چیزی ، خوشحال نگردید ... !
فانی را با باقی معاوضه نکنید که نشان جهل و نادانی و بی خردی است.این حدیث را از امام ابوالحسن الرّضا (ع) بشنویم :
از آن حضرت سئوال شد چگونه صبح کردی ؟
فرمود : صبح کرده ام در حالی که مدّت عمرم رو به نقصان است و عملم ضبط می شود و مرگ در گردن ما و همراه با ما و آتش پشت سرِ ماست و نمی دانیم با ما چگونه رفتار خواهد شد ! بحارالانوار جلد 75 صفحه ی 90
بنای بندگی ، صفای زندگی { از تالیفات حضرت آیت الله سید محمد ضیاء آبادی } صفحه 424 الی 428