حکایت آمادگی برای رفتن

شگفتا از ما که به ماندن اطمینان نداریم ؛

 اما براى رفتن نیز آماده نیستیم !

گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ‏ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هر کس از شما که مى ‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد!  کسى برنخاست. گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !
باز کسى برنخاست. گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید !

منبع :www.menk-iraj.com

اگر در مشکلی سخت گرفتار شدی

اگر در مشکلی سخت گرفتار شدی

در کتاب صحیفه الامان آمده است :

 اگر در محنتی گرفتار شدی هفتاد مرتبه بگو :

یا اللهُ یا محمدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَه یا صاحبَ الزَّمان اَدرِکنی وَ لا تُهلِکنی

( بسیار مجرب است،تجربه شده است )

منبع : داروخانه معنوی،ص۸۱

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/

نکند بچه ات را به زور به نماز وادار کنی.

نکند بچه ات را به زور به نماز وادار کنی.

عارف واصل مرحوم اسماعیل دولابی فرمودند: 

به زور می شود کسی را مسلم کرد و مجبور نمود شهادتین بگوید،ولی ایمان به زور نمی شود . نکند بچه ات را به زور به نماز وادار کنی.

کار بعضی ها بی نماز کردن مردم است.

جوانان این زمان،تحریک را دوست ندارند.نمی خواهد آنها را خیلی امر به معروف و نهی از منکر بکنید،آنها فطرتاً در راه هستند.با اخلاق و صفات شایسته و با نیّت خوب و دعای خیر در حق آنها کار کنید و آنها را به سمت کمالات ببرید.آنها را باید با نماز دوست کنید،نه اینکه فقط نمازخوان کنید.کار بعضی ها بی نماز کردن مردم است.آنها با امر و نهی زیاد و مردم آزاری،جوان ها را تارک الصلاه می کنند،مقدس مآب ها و افراد سخت گیر کارها را خراب تر می کنند.

به زور افراد را به عبادت وادار کردن فایده ای ندارد.

به زور افراد را به عبادت و عمل به احکام وادار کردن فایده ای ندارد.این کار مثل این است که از بازار میوه های خوب بخرید و به درخت چنار و نارون بچسبانید.چندروز که گذشت،میوه ها می گندد و خشک می شود و می ریزد.باید با محبت و با عمل و نه با زبان،اشخاص را به دین خدا جذب کرد تا خودشان درخت میوه شوند و میوه های احکام و عبادت از درونشان سربرآورد.

آنقدر که گناه کردی و خدا به تو گفت عیب ندارد و اینقدر که مثلاً نماز صبحت قضا شد و به خودت گفتی عیب ندارد،خوب برای گناهان و خطاهای دیگران هم بگو عیب ندارد و آنها را از خودت نران.

منبع : مصباح الهدی،ص۳۹۷-۳۹۵

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/

گاهی خداوند به عمل کم و کوچک ، جزای بزرگ و زیاد می دهد.

نیّت در عبادات

گاهی خداوند به عمل کم و کوچک ، جزای بزرگ و زیاد می دهد.

باید به خالص کردن نیّت همت گمارد.

یک شب حضرت صادق (ع) در سن شش سالگی همراه پدرشان امام باقر (ع) خواستند به منزل برگردند،حضرت صادق(ع) از پدر اجازه خواستند که تا صبح در مسجد بمانند.حضرت باقر(ع) هم موافقت نمودند.صبح فردا که امام باقر (ع) به مسجدالحرام بازگشتند،مشاهده نمودند حضرت صادق علیه السلام چشمانشان فرو رفته و دماغشان باریک شده و تیغ کشیده است.متوجه شدند که حضرت صادق(ع)تا صبح بیدار مانده،یک بند عبادت کرده و نماز خوانده اند.لذا به حضرت فرمودند: عزیزم چرا این قدر به خودت فشار آورده ای و خودت را اذیت کرده ای؟ گاهی خداوند به عمل کم و کوچک ، جزای بزرگ و زیاد می دهد.یعنی به عمل کوچک با خلوص نیّت ، جزای بزرگ داده می شود،پس لازم نیست با اعمال زیاد خود را به مشقت افکند،بلکه باید به خالص کردن نیّت همت گمارد. خلوص یعنی عبادت و طاعت بدون انتظار مزد و پاداش.شخص دارای خلوص،حتی می خواهد از عبادتش لذّت هم نبرد که لذّت عبادت انگیزۀ عمل او قرار نگیرد.شخص با حیا فعل به جا می آورد،ولی به فعلش نگاه نمی کند و فعلش را نمی بیند.

 منبع  مصباح الهدی،ص۲۱۲

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/

در گلستان کلام زهرا (س)

در گلستان کلام زهرا (س)

۱- موقعیت اهل بیت در نزد خدا
« وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ یبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَیهِ الْوَسیلَةَ، وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِیائِهِ.»
خدایى را حمد و سپاس گویید كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمین است به سوى او وسیله مىجوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم.

(لطفاً به ادامه مطلب رجوع کنید)

ادامه نوشته

ختم استغفار از مرحوم آیه الله کشمیری

ختم استغفار از مرحوم آیه الله کشمیری

عالم ربانی مرحوم آیه الله کشمیری به یکی از شاگردانشان که پرسیده بودند در ایام تعطیلات تابستان حوزه چه ذکری را مشغول شوم ،

فرموده بودند :

ذکر استغفار ، ۰۰۰/۳۰ مرتبه بسیار مطلوب است.

البته اگر به اندازۀ وقت نیز بگوید مثلاً روزی ۳۰۰۰ مرتبه نیز خوب است

 (برای ادای قرض هم خوبست)،

اما برای مبتدئین فرمودند : عددش ۱۰۰۱ مرتبه است.

 

منبع : کتاب رهنمای گرفتاران،ص۳۷۹

تهیه و تنظیم : یار آشنا

 http://baorafa.blogfa.com/

خدا را به حق علی بخوان

خدا را به حق علی (ع) بخوان

از صحابی خاص رسول خدا (ص) جناب عمار یاسر نقل است که روزی خدمت مولایم علی علیه السلام مشرف شدم.حضرت فرمود : در سیمایت گرفتگی و اندوهی می بینم؟! سپس بدون اینکه چیزی بگویم اشاره به سنگی که در آنجا افتاده بود کردند و فرمودند : بگیر و با آن دین و بدهکاری خود را ادا کن.عرض کردم مولای من ! این که سنگی بیش نیست !

فرمودند : خدا را بخوان تا طلا شود.عرض کردم چگونه این سنگ به دست من به طلا مبدل شود؟ فرمودند :ای ضعیف الیقین خدا را به حق من بخوان،تا به دست تو طلا شود.همانا خدای تبارک و تعالی به نام من آهن را برای داوود نرم و رام گردانید،پس خدا را به اسم مبارک امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواندم،تبدیل به طلا گردید.مقدار مورد نیازم را برای ادای قرضم برداشتم.حضرت فرمود : باز به اسم من بخوان تا مابقی آن به سنگ تبدیل شود.من هم همین کار را کردم و تبدیل به سنگ گردید.

 

منبع : کتاب رهنمای گرفتاران،ص۳۷۹

تهیه و تنظیم : یار آشنا

 http://baorafa.blogfa.com/

سخنان مرحوم اسماعیل دولابی در مورد استغفار

سخنان مرحوم اسماعیل دولابی در مورد استغفار

خداوند متعال دو پناهگاه محکم در این امّت گذاشته است،یکی وجود پیامبر خود (ص) که رحمه للعالمین است و هم اکنون در دل مؤمنین وجود دارد.دیگری استغفار است.مادامی که امّت توبه و استغفار دارد،بلای عمومی که بر امت های گذشته نازل می شد ، در این امت نازل نمی شود.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود : عجبت لمن یقنط و معه الاستغفار : در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند،در حالی که استغفار همراه اوست.

هر وقت غصه دار شدید،برای خودتان و برای همۀ مؤمنین و مؤمنات،از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدآً خواهند آمد،استغفار کنید.غصه دار که می شوید،گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید،این چین ها باز می شود.

( به ادامه مطلب رجوع کنید ) 

ادامه نوشته

داستان آدم علیه السلام و عهدنامه سید مجتبی علمدار

هو

با سلام

در این پست به ذکر مطلبی که یکی از دوستان در وبلاگ ارزشمند خود (شجرۀ طیبه) عنوان کرده اند می پردازیم که به نظر اینجانب برای تمامی تشنگان راه حق می تواند مفید واقع گردد (امید است همگی بر انجام آن با دادار  خویش عهد ببندیم.) :

 

داستان آدم علیه السلام و عهدنامه سید مجتبی علمدار

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

زندگی آدم ها دارای نشیب و فراز بسیاری است. چون که آدم اند و آدم بر مشرب آدم است.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ(البقرة/36)

پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون کرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: «همگي (به زمين) فرود آييد! در حالي که بعضي دشمن ديگري خواهيد بود. و براي شما در زمين، تا مدت معيني قرارگاه و وسيله بهره برداري خواهد بود.»

شایسته است در مورد این آیه عرایضی را تقدیم نمایم تا ان شاء الله پس از روشن شدن مطلب توصیه سیر و سلوکی خویش را به عزیزان خواننده عرضه نمایم.

در این آیه فرموده است که شیطان موجب لغزش آن ها گردید و  آن ها را از آنچه در آن بودند بیرون نمود. در این آیه لفظ شیطان به کار برده شده است و حرفی از ابلیس به میان نیامده. این ایه مرا به یاد روایتی از رسول خدا انداخت. به یاد دارم که در روایت معتبری از رسول خدا خوانده بودم با هر انسانی شیطانی قرین است و من شیطان خود را به دست خویش تسلیم نمودم.

هر انسانی شیطانی دارد. و این شیطان موجب لغزش اوست و او را از آن جا که در اوست بیرون میکند. هبوط ما ناشی از شیطان ماست و شیطان ما خود ما هستیم. شیطان  آن نفس اماره ماست که با ما قرین است. او از ما جدایی ناپذیر است اما میتوان آن را تسلیم و رام نمود. همانگونه که پیامبر و اسوه ما او را تسلیم نمود.

لفظ ارض در مقابل سما به کار برده میشود. هر جای رفیع و بلند را سما گویند و در مقابلش هر جای پست را ارض گویند. شیطان ما را از جایگاه رفیع و بلندمان که مقام توجه و حضور و مراقب بود به جایگاه پست و پایین هبوط داد و این دشمنی  تا وقت معینی ادامه خواهد داشت. حال آن وقت معین چه زمانی است بماند.شاید شما هم شنیده باشید که در بین عوام جامعه لفظ خود درگیری به کار برده میشود. آری ما هم خود درگیری داریم. خودمان با خودمان درگیریم. آن جنبه الهی ما با جنبه شیطانی ما درگیری دارد و گاهی او پیروز است و گاهی این .خوشا به حال کسی که شیطان خویش را تسلیم نماید.

داستان حضرت آدم یک داستان تمثیلی و سمبلیک است و نباید برای آن به دنبال مصداق خارجی گشت. این داستان ریشه در کتب آسمانی گذشته دارد و در تورات و انجیل و ... رد پای آن را می یابیم و این شیرینی و لطافت قران است که آن را به احسن وجه تبیین نموده است.

این عرایض را به عنوان مقدمه تقدیم نمودم تا به این جا برسم که بعضی از بزرگان رسم بسیار خوبی داشتند. این بزرگان دشمنی شیطان را با خودشان باور کرده بودند و برای آن برنامه ریزی میکردند. یکی از این عزیزان شهید سید مجتبی علمدار است.  حقیر با ایشان همشهری هستم و به این مساله افتخار میکنم.

در زندگی نامه ایشان مطلب بسیار دلنشینی را یافتم که تحسین برانگیز بود. یکی از این مطالب عهد نامه یا اعتراف نامه سید مجتبی علمدار است که ان را تبرکا نقل میکنم و توصیه میکنم ما هم چنین برنامه ای برای خویش تنظیم نماییم تا در این مسیر جهاد با نفس اماره پیروز گردیم. سید عزیز این مطلب را به درستی فهمیده بود و به درستی آدمی مشرب شده بود. حضرت آدم هم پس از آنکه به لغزش خویش متوجه شد بلافاصله اعتراف نمود و توبه کرد و سپس تصمیم گرفت تا دگر نلغزد. در اعتراف نامه سید مجتبی هم ابتدا اعتراف ها را مییابیم و سپس عهد ها. ابتدا باید بیماری را شناخت و سپس به وجودش اعتراف کرد و در انتها با عهدی استوار در پی درمان بر آمد. :

قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجراء 4/5/69)

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .(تاریخ اجراء 11/5/69)

قانون سوم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجراء 26/5/69)

قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجراء 16/6/69)

قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجراء 13/7/69)

قانون ششم:حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.(تاریخ اجراء 18/8/69)

قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.(تاریخ اجراء 30/9/69)

قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .(تاریخ اجراء 19/11/69)

قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .(تاریخ اجراء 14/1/70)

قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.(تاریخ اجراء 15/3/70)


 

منبع : http://abdesaleh.blogfa.com/

تهیه و تنظیم : سالک

وای بر من ، آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم!

وای بر من ، آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم!

یکی از شاگردان قدیمی شیخ رجبعلی خیاط نقل می کرد : شیخ به من فرمود :

روح شخصی از علمای اهل معنا که ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایران بود را در برزخ دیدم که ...

( به ادامه مطلب رجوع کنید )

ادامه نوشته

همۀ مرد و زن مملکت راه افتاده اند دنبال نخود سیاه

همۀ مرد و زن مملکت راه افتاده اند دنبال نخود سیاه

مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمایند :

امروز همۀ مرد و زن مملکت راه افتاده اند دنبال نخود سیاه .

نخود سیاه یعنی کارهایی که صرفأ سرگرمی است.

نکند بروی دنبال نخود سیاه و از اصل عقب بیفتی.

 خودت را خدا می خواهد،

خیلی بد است که صانع انسان ، آدم را بخواهد و آدم کوتاهی کند.

 

منبع : مصباح الهدی ، ص ۲۳۰

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/

امیرالمؤمنین (ع) اسدالله و شیر خداست

امیرالمؤمنین (ع) اسدالله و شیر خداست

مرحوم دولابی فرمودند :

جوانی مورد علاقۀ سلطان قرار داشت.وزرا و درباریان به او حسد بردند و برای اینکه او را از نظر سلطان بیندازند،از او نزد سلطان سعایت کردند.بالاخره سلطان تحت تأثیر سعایت ها قرار گرفت و دستور داد او را در باغ وحش در قفس شیرها بیندازند.در بین راه که او را به باغ وحش می بردند،فرار کرد و سر به بیابان گذاشت.در بیابان دید یک شیر به طرف او می آید . خود را باخت و تن به مرگ داد ؛ اما شیر در حالی به او نزدیک شد که دهانش باز بود و ناله می کرد.جوان متوجه شد تیغی در دهان او فرو رفته است و لذا دنبال بنی آدم می گردد و التماس می کند تا او را کمک کند و خار را از دهانش بیرون آورد.جوان هم با دقت تیغ را بیرون آورد.شیر در کنار جوان نشست و از آن پس از جوان مراقبت می کرد.هر وقت هم جوان به غذا احتیاج داشت،پرنده ای برای او شکار می کرد و جوان هم او را کباب می کرد می خورد.پس از مدتها بالاخره جوان دلش برای زن و بچه اش تنگ شد و به شیر گفت : تو همین جا بمان تا من بروم و چند روز دیگر بر می گردم.سپس مخفیانه وارد شهر شد و چند روزی پیش خانواده اش ماند تا این که شخصی آمدن جوان را به سلطان خبر داد.سلطان دستور داد او را بگیرند و در مراسمی با حضور خود سلطان او را در قفس شیرها بیندازند.روزی که قرار بود این کار انجام شود،مردم دیدند شیری از بیابان آمد و در کنار قفس شیرها رفت و با آنها گفتگو کرد و بازگشت.او همان شیری بود که جوان تیغ را از دهانش بیرون آورده بود.آمده بود سفارش آن جوان را به شیرهای داخل قفس بکند تا به او آسیبی نرسانند.وقتی مراسم شروع شد و جوان را داخل قفس انداختند،سلطان دید شیرها دور جوان می گردند و با او کاری ندارند؛لذا دستور داد جوان را نزد او بیاورند و سرّ قضیه را از او جویا شد.جوان هم تمام ماجرا را برای سلطان تعریف کرد.سلطان فهمید جوان بی گناه است و دوباره او را از نزدیکان خود قرار داد.

امیرالمؤمنین(ع) اسدالله و شیر خداست.بارها هم فرمود : استخوان در گلویم گیر کرده است و از بنی آدم یاری طلبید.دوستان اهل بیت علیهم السلام هم به منزلۀ آن جوانند که تیغ را بیرون آورد.

 

منبع : مصباح الهدی،ص۲۹۴-۲۹۳

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/

خاطره ای از شهید علی چیت سازان

خاطره ای از شهید علی چیت سازان

کفش سال نو

مادر شهید علی چیت سازان :

کم توقع بود.اگر چیزی هم برایش نمی خریدیم،حرفی نمیزد.نوروز آن سال که رسیده بود،پدرش رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید.روز دوم فروردین،قرار شد برویم (دید و بازدید).تا خانواده شال و کلاه کردند،علی غیبش زد.نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد.به جای کفش،دمپایی پاش بود.گفتم:مادر،کفشات کو ؟! گفت : ( بچۀ سرایدارِ مدرسه مون،کفش نداشت،زمستان را با دمپایی ها سر کرده بود).

با این که ۱۲ سال بیشتر نداشت،همیشه به یاد فقرا و بچه یتیم ها بود.

لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون، و ما تنفقوا من شیء فانّ الله به علیم .

(سورۀ عمران،آیۀ ۲۹)

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/