مسافر حج و بی خبر از همسایه
مسافر حج و بی خبر از همسایه
با یزید گفت :
مردی در راه پیشم آمد،گفت : « کجا می روی؟ »
گفتم : « به حج »
گفت : « چه داری ؟ »
گفتم : « دویست درم »
گفت : « بیا به من ده که صاحب عیالم،و هفت بار گرد من درگرد. »
منبع : تذکره الاولیا،1/139
تهیه و تنظیم : یار آشنا
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۵ ساعت 21:44 توسط یار آشنا
|