دستورالعملی عرفانی از آیت الله بیدآبادی


متن زیر فرمایشات یکی از عرفای بنام و کملین راه خداست . بهمین دلیل از اهمیت ویژه برخوردار است . چون در خودم و کسی ندیدم که بتواند چنین دستور سنگینی را انجام دهد و آدمش باشد و این کاره باشد لذا اذکار را هم جهت نورانیت ( بواسطه ی رویت بصری و تکرار قلبی ) آوردم . هیچ دستور عرفانی را بدون استاد نبباید انجام بدهیم والا ممکن است در یکی از گردنه هایش درون دره ای عمیق و غیرقابل برگشت بیفتیم .  

 

اما بعد، بدان ! ای برادر عزیز، که راه به سوی قرب حق تعالی ، جل شانه ، منحصراست به دو چیز: تخلیه و تحلیه  .

تخلیه و تحلیه یعنی خالی کردن نفس ناطقه (که قلبش می گویند و روحش می نامند.اختلاف اسماء، به علت اختلاف مسمیات است از راه حیثیات ، چنانکه ، به تفصیل در کتب اهلش مسطوراست .)از آنچه او را مانع و حائل شود. و باز دارداز توجه به خدا.

تحلیه مزین و محلی نمودن او، به آنچه سبب توجه و تقرب به حضرت حق می شود.

پس هر گاه ، نفس موید حق ، در خود میل و رغبتی به سوی حق تعالی دید،اول چیزی که براو واجب است : مراعات و تحصیل تخلیه است . مقدم بر همه اسباب و مبادی آن ، توبه است از آنچه سابق بر آن بوده است .

از ملامت مردم باک نداشته باشد. مراقبت نفس داشته باشد. یک چشم بر هم زدن ازاو، غافل نشود . سعی و کوشش نماید که ازاو معصیتی سر نزد و هرگاه ، از روی غفلت و سهو از او معصیتی سر بزند، همان ساعت به توبه وانابه تدارک نماید.

به شرط آن که ،اول، شریعت مصطفوی مرتضوی را تحصیل کرده باشد یعنی عالم شود به امر و نهی شارع که آن دو چیزاست :

اول : عالم به مسائلی که تعلق به افعال و جوارح دارد.

دوم : عالم به آنچه به دل تعلق دارد : از اوصاف جمیله واخلاق رذیله .

علم اول ، یا به تقلیداست و یا به اجتهاد . این را اهل تحقیق ،[ علم شریعت] می نامند. علم دوم را [ علم به طریقت] می گویند.

از تریب این دو مقدمه : (صغری و کبری ) نتیجه ای حاصل می شود که آن را [حقیقت] می خوانند یعنی ، معرفت کامل ، حسب قابلیت واستعداداو، به حقایق موجودات محصول است یا به نفس خودش .

هرگاه ، قلبا توبه کرد و مصر بر فعل توبه و تدارک مافات منه شد، نشانه توفیق الهی واذن دخول به درگاه حضرت شاهی است .

پس در آن اوقات ، به جهت رفع وسوسه نفس و خطورات قلبیه ، که لازمه طبع بشری است ، مکرر مداومت به این ذکر کند:

لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم

گمان حقیر، بلکه یقین ، که یک اربعین تمام نشده است ، از برای نفس حالتی چند عارض می شود که ترقی تمام ، نسبت به حال سابق نفسش دست گیریش خواهد گردید.

بعداز آن ، چند وقتی ، که اقلش یک اربعین باشد، به این ذکر مداومت نماید:

لااله الاانت ، سبحانک انی کنت من الظالمین

هرگاه مراعات حال نفس ، بر آنچه مذکور شد  ، مقارن به این ذکر گردید، بی شبهه ، حالتی او را دست می دهد. به شرط آن که مقارن گرداند این اوقات ر، به جوعی و سهری و ماکول و مشروبی که در ظاهر شبهه ناک نباشد. چون اربعین ، به این ذکر یا مراقبه نفس ، براو گذاشت ، شروع نماید به ذکر

لااله الا الله

با تذکر معنی آن . به این طریق که در گفتن[ لااله] به زبان ، از دل ، خیال غیر را بیرون و محو سازد . در گفتن[ الاالله] توجه کلی ، قلبا به جانب حق نماید . به این طریق یک اربعین به سر آورد، با آن شرایط سابقه . دراین اربعین ، صفایی و نوری در دل او منکشف گردد که او را در بعضی ازاوقات از خود بی خود نماید و بعدازاین اربعین ، شب و روز مداومت نماید به ذکر:

اله الا هو ، یا حی یا قیوم ، یا هوالحی القیوم

تا یک اربعین . در این اربعین ،احتمال دارد جنونی بر او عارض شود، بسبب مشاهده بعضی ازانوار تجلیات . دراین اربعین ، لازم است او ، باجوع و سهر و صمت ، عزلت واگر چه بی اختیار نفس ، به علت مشاهده بعضی ازانوار صفات ، میان به عزلت و صمت می کند.

بعدازاین اربعین ، دیگر مداومت نماید به ذکر:

الله

بی حرف ندا. و دراین اربعین به قدرقابلیت واستعداد، فتح باب ملکوت ، در دل اوشود ، به حیثیتی که امور مخفیه بر او ظاهر و مکشوف گردد. چنان انوار صفات ، بر او، فایض گردد که خودش در آن حال حیران خود باشد.

بعدازاین اربعین ، مداومت نماید به ذکر:

یا هو یا من هولا هوالا هو

چنان مشغول شود که غیر از فرایض و نوافل یومیه و اکل و شرب ضرورت ، به هیچ چیز دیگر متوجه نشود و دراین اربعین ،او را فنایی از [ملک و ملکوت] حاصل شود که به غیراز نفس خودش ، که خود را مشاهده می نماید، محیط ملک و ملکوت و حق ر، محیط برخود مشاهده کند، بی کمی و کیفی ، و خود را چون قطره ای محو در دریای حقیقت ، مشاهده نماید. بعدازاین ،اربعینی دیگر مداومت نماید به ذکر:

یا هو

که در این اربعین فانی از خود گردد . در این حال ، عبد در میان نباشد ، شاهد و مشهود ذات معبوداست . واین جای اقدام است . دراین مقام ، آواز:

لمن الملک الیوم

از او برخیزد که خود گوید و خود شنود.

بعد از این اربعینی دیگر مداومت نماید به ذکر:

یا الله یا هو

که از حالت[ محو به صحو] رسد و بقای کلی در عین فنا او را حاصل گردد و سر معنی [ العبودیه جوهره کنههاالربوبیه] براو ظاهر و منکشف گردد و دراین مقام به مرتبه[ خلافت] و مراد حق تعالی از [ انی جاعل فی الارض خلیفه] خواهد رسید و در این مرتبه سزاوار است که خلق را به خدا دعوت کند و نام عام ، بلکه خاص[ حجه الله علی الارض] به اشاره غیبی آن حضرت خواهد بود.

وصول به این مرتبه و ترقی دراین مقامات ، موقوف است بر تکمیل هر مقامی به شرایط مقرره ، به مراعات امور جزئیه متعلقه به آن مقام ، والا در قدم اول به جا ماند وانانیت و فرعونیت در نفس او، شکوفه خواهد کرد.

منبع : وبلاگ طریق الی الله

http://baorafa.blogfa.com/