شهود در عرفان
شهود در عرفان
همانگونه که در ظاهر وجود انسان حواسّی است که ظاهر عالَم را با آنها ادراک می کند،در باطن انسان نیز حواسّ مشابهی وجود دارد که به وسیلۀ آنها می توان باطن عالَم را ادراک کرد؛(۱) اما در اکثر افراد حواسّ باطنی غیرفعال است،لذا نمی توانند ملکوت و باطن عالم را ادراک کنند و چه بسا تصورشان از عالَم ، به ظواهری که با حواسّ ظاهری خود ادراک می کنند،محدود می باشد و از اینکه عالم،باطن و ملکوتی دارد بی خبرند.(۲) علت غیرفعال بودن حواس باطنی در اغلب اشخاص ، به خواب رفتن باطن آنهاست.از قطع دلبستگی به دنیا،که از آن به موت تعبیر می شود و از طریق پرهیزکاری،اجتناب از گناهان،آلودگی ها و لذّت طلبی های جسمانی و نفسانی و رهیدن از دام وسوسه های شیطانی،به یُمن قوت ایمان و یقین قلبی ،بیداری باطنی حاصل می شود.با بیداری باطنی ، حواس باطنی فعال می شود و چشم،گوش،ذائقه،شامّه و لامسۀ باطن امکان می یابد باطن امور و اشیاء را ادراک کند.
به دیده شدن ظواهر اشیاء به وسیلۀ چشم بدن،مشاهده ، و به دیده شدن باطن آنها به وسیلۀ چشم باطن،که همان چشم دل یا چشم روح است،شهود گفته می شود.در موارد بسیاری نیز تعبیر شهود برای هر نوع ادراک باطنی،اعم از دیدن،شنیدن،استشمام کردن،چشیدن و لمس کردن باطنی به کار می رود.
گر چه می توان به یاری استدلال های عقلی،فلسفی و یا کلامی و به کمک دلایل نقلی قرآنی و روایی،تا حدودی حقایق ملکوتی را شناخت و به وجود و ویژگی هایشان پی برد،اما شهود آنها با حواس باطنی،بسیار فراتر،استوارتر،اطمینان بخش تر و ارزشمندتر از درک مفهومی آنها به وسیلۀ عقل و اندیشه است.
سالکان و عارفان،گرچه آموختن علوم و معارف ظاهری را نفی نمی کنند و خود نیز به فراگیری آن می پردازند،اما این شناختهای عقلی و علمی،آنها را ارضا نمی کند و در پی شهود حقایق عالم هستی اند.آنها به این اکتفا نمی کنند که از طریق عقل و نقل دریابند که خدا و قیامتی وجود دارد و عالَم،ملکوت و باطنی دارد و ملکوتیان و ارواح انبیاء و اولیاء حاضر و ناظرند.آنها طالب تجربه های عارفانه و شهود این حقایق عالَم وجودند.
گوشم شنید قصّۀ ایمان و مست شد کو قِسم چشم؟دیدن ایمانم آرزوست
۱ . فیض کاشانی،کلمات مکنونه،ص۲۴۷ ؛ مجلسی،بحارالانوار،ج۵۸،ص۲۵۰ و کلینی،کافی،ج۱،ص۱۶۶
۲ . سورۀ روم ، آیۀ۷
منبع : کتاب شراب طهور ، نوشتۀ :مهدی طیب ، ص۲۹-۲۸
تهیه و تنظیم : یار آشنا