مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت   دیوانه‌ی عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید   آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای کرده غمت غارت هوش دل ما   درد تو شده خانه فروش دل ما
رمزی که مقدسان ازو محرومند   عشق تو مر او گفت به گوش دل ما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای دلبر ما مباش بی دل بر ما   یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما   یا دل بر ما فرست یا دلبر ما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دی شانه زد آن ماه خم گیسو را   بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشید بدین حیله رخ نیکو را   تا هر که نه محرم نشناسد او را

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تسبیح ملک را و صفا رضوان را   دوزخ بد را بهشت مر نیکان را
دیبا جم را و قیصر و خاقان را   جانان ما را و جان ما جانان را

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یا رب به محمد و علی و زهرا   یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا   بی‌منت خلق یا علی الاعلا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تهیه و تنظیم : یار آشنا

http://baorafa.blogfa.com/