وای بر من ، آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم!
وای بر من ، آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم!
یکی از شاگردان قدیمی شیخ رجبعلی خیاط نقل می کرد : شیخ به من فرمود :
روح شخصی از علمای اهل معنا که ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایران بود را در برزخ دیدم که تأسف می خورد و مرتب بر زانوی خود می زد و می گفت : وای بر من ، آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم.
از او پرسیدم که چرا چنین می کند ؟ پاسخ داد : در ایام حیات روزی با یکی از اهل معنا که کاسب بود برخورد کردم ، او مرا به برخی از خصوصیات باطنی خود متذکر ساخت.پس از جدا شدن از او تصمیم به ریاضت گرفتم تا مانند آن شخص دید برزخی پیدا کنم و به مکاشفات و مشاهدات غیبی دست یابم .به مدت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق شدم .در این هنگام مرگم فرا رسید .اکنون به من می گویند : تا آن هنگام که آن شخص اهل معنا تو را متذکر ساخت گرفتار هوای نفس بودی و پس از آن تقریباً سی سال از عمر خود را صرف رسیدن به مکاشفات و دیدن حالات برزخی کردی،اینک بگو : عملی که خالص برای ما انجام دادی کدام است ؟
منبع : ستارگان سپهر سلوک،ص۱۰۵
تهیه و تنظیم : یار آشنا