خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است
خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است
همان
طور که اگر نهضت امام حسین نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر
آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و
معارف ما خبری نبود، به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند.
توجه به این مطلب مخصوصا برای شیعه ای که به زیارت حضرت مشرف می شود و به حضرت سلام می دهد، بسیار اهمیت دارد و زیارتش را رنگین تر و پرمحتوا تر می کند. اگر هجرت حضرت رضا علیه السلام نبود، زحمات جدش حضرت ابی عبدالله علیه السلام و شهادت مظلومانه اش از بین می رفت.
سال 132 هجری قمری اولین خلیفه عباسی بر تخت نشست که ابوالعباس سفاح می باشد. از سال 132 تا 232 را می گویند قرن عباسی اول و بعد از آن را قرن عباسی ثانی و ثالث گویند. این قرن یک قرن پر ماجرا و حوادث می باشد. یعنی بعد از قرن اول هجری که سنگین ترین قرن می باشد.( به جهت هجرت و رحلت پیامبر اکرم و صدیقه کبری، شهادت امام حسن مجتبی و سید الشهداء علیهم السلام و بسیاری از مسائل دیگر) قرنی سنگین تر و پرماجرا تر از 132 تا 232 نمی باشد.
بنی امیه آنقدر ظلم و ستم و زشتیها و جنایات نمودند که مردم از آن ها متنفر شدند و فهمیدند که حقیقتا آنها شجره ملعونه هستند که در قرآن اسم برده شده است. اما وقتی قدرت به دست بنی عباس افتاد ایتدا مردم فکر می کردند که راحت شده اند، یه مردم در باغ سبز نشان دادند، ولی کم کم ظلم به اهل بیت را شروع کردند.
بنی عباس انسان های بسیار پلید و هوسران و عیاشی بودند. کتابهائی در مورد عیاشی ها و شی نشینی ها خلفاء عباسی نوشته شده که باعث ننگ اسلام و مسلمان هاست که چنین خلفائی بر مسلمین حکومت می نموده اند.
اگر انسان به کتبی که در مورد عهد عباسی نوشته شده مراجعه کند، مانند کتاب «الاغانی» تالیف ابوالفرج اصفهانی، یا «عقد الفرید» تالیف ابن عبدربه، میتواند به گوشه ای ا فساد ها و لهو و لعبهای آنان پی ببرد.
البته کتاب «الاغانی» مجرب است که کتاب شومی است! پسر مرحوم قاضی (رحمت الله علیه) می گوید: در جوانی این کتاب را خریدم، پدرم گفت: آن را ببر بیرون! خلاصه کتاب نحسی است، که زندگی را زیر و رو می کند و شومی آن در زندگی انسان اثر دارد!
شخصی به نام دکتر رفاعی که در قاهره بوده سه جلد کتاب قطور نوشته استبه نام: «عصر المامون» وقتی نگاه می کنم می بینم به حضرت رضا علیه السلام که می رسد، دو سطر بیشتر نمی نویسد! اینقدر اینها بی انصاف هساتد!
دشمنی و عداوت مخالفان اهل بیت، در تمام شئونشان در نوشتن کتاب تاریخ، رجال، درایه، تفسیر، و در منبر و خطابه در همه جا ظاهر است! مثلا کتاب رجال می نویسد یه یک شیعه که می رسد مخی گوید: فلان شخص ثقه، متدین، باتقوی و پرهیزکار است الا انه شیعی «جز اینکه شیعه می باشد» یعنی بزرگترین عیبش این می باشد که شیعه می باشد وگرنه عیب دیگری ندارد!
همین شخص در حرف عین که به عمربن سعد رسیده، می گوید: ثقة تابعی و هو الذی قتا الحسین «عمربن سعد، ثقه و مورد اطمینان است و تابعی می باشد و همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!!» یعنی قاتل امام حسین را ثقه و مورد اطمینان دانسته است! و دیگر اینکه: درمورد شیعه می گوید: الا انه شیعی، اما در اینجا الا انه قتل الحسین را هم نیاورده است، بلکه خیلی راحت می گوید: و او همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!
در مورد عصر عباسی و عظمت و شناخت عظمت کار حضرت ثامن الحجج امام هشتم علیه السلام، توجه به بعضی نکات اهمیت خاصی دارد، مامون به ادعای دموکراسی و آزادی، باعث هرج و مرج عجیبی در عقاید و حقایق دینی مسلمین شد، در این عصر، بعضی از مذاهب اربعه تسنن تکوین یافته بودند و بعضی به تدریج درحال به وجود آمدن بودند. ابوحنیفه تا حدودی پیروانی داشته است، شافعی و احمدبن حمبل و محمد بن ادریس در طول این قرن هستی یافتند. مباحث فرعی و بی ارزش را در آن زمان مطرح نموده بودند برای مشغول کردن افکار و غفلت ازامور حکومت و نیز دور کردن مردم از توجه و تمسک به اهل بیت، مانندبحث خلق قرآن که باعث چه تشتت افکار و دودسته گی ها و فتنه و آشوب و قتل هایی که شد! از طرفی فلسفه های خشک یونان و بعضی اقسام تصوف از خارج اسلام به میان مسلمین، و وجود علماء وابسته به دربار، و آزادی بسیاری از ملحدان و کفار و زنادقه و انتشار عقاید سخیفه و ایجاد شک و شبهه در عقاید مردم با آزادی کامل.
در چنین وضعیت ظلمانی و هرج و مرج فکری، امام رضا علیه السلام همچون خورسید جهانتابی در ظلمات درخشید و به داد عقاید مردم رسید، و در حقیقت اسلام را که در حال بی محتوا شدن و نابودی بود، احیاء نمود. با تشکیل مجالس و مباحثه و مناظره با بزرگان ادیان مختلفه و ایجاد یک تهضت عمیق و گسترده علمی، معارف دین را زنده کرد.
شیخ صدوق رحمت الله علیه خطبه های توحیدیه حضرت را در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» و کتاب «توحید» جمع آوری کرده است. عظمت این سخنان و عمق این معارف ، همه دانشمندان و محققان را در طول اعصار به تامل و حیرت وا داشته و درهای علم و معرفت را به روی آنان باز کرده است. اینها از افتخارات ما شیعیان است. مباحثات حضرت با علمای ادیان و مذاهب، باعث تحیر و محکوم شدن عده ای و مسلمان شدن بعضی دیگر می شد، که باعث سرافرازی مسلمانان باالخصوص شیعه گشت.
نکته ها از گفته ها دفتر اول
*****
السلام علیک یا ابالحسن یا علی ین موسی الرضا
صل الله علیک و رحمت الله و برکاته
(صلوات خاصه آن حضرت)
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامام
خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام
التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ
با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک،
الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلة
و هر که زیر خاکاپ است، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته
ً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.