درجات مردم - روایت عبدالعزیز قَراطیسی
علامه طهرانی رحمه الله رحمه واسعه در کتاب شریف روح مجرد میفرمایند:حضرت آقا(مرحوم حاج سيد هاشم حداد) كراراً و مراراً ديده شد كه روايت عبدالعزيز قَراطيسي را براي رفقا قرائت مينمودند؛ كه حتماً بايد اين راه با رفق و مدارا طيّ شود، أعمال سخت و سنگين سالك را ميكُشد و نفس وي را ميشكند، بطوريكه ديگر قادر بر حركت نميباشد، عيناً مانند مسافر پا شكسته؛ وي چگونه ميتواند بيابان را طيّ كند؟!
اين روايت را كلينيّ در «اصول كافي» نقل كرده است و عين مضمونش اينستكه: عبدالعزيز قَراطيسي روايت كرده كه قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ! إنَّ الإيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مَرْقَاةً بَعْدَ مَرْقَاةٍ وَ لَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الاِثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ: لَسْتَ عَلَي شَيْءٍ! حَتَّي يَنْتَهِيَ إلَي الْعَاشِرِ.
فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ. وَ إذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إلَيْكَ بِرِفْقٍ، وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ! فَإنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِنًا فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ.
«حضرت صادق عليه السّلام به من گفتند: اي عبدالعزيز! ايمان ده درجه دارد مثل نردبان كه بايد از آن پلّهپلّه يكي پس از ديگري بالا رفت. نبايد كسي كه داراي دو درجۀ از ايمانست به آنكه داراي يك درجۀ از ايمانست بگويد: تو داراي منزلت و مقامي از ايمان نميباشي! و همينطور درجه به درجه تا برسد به درجۀ دهم.
و نبايد تو ساقط كني و از ارزش بيندازي آن كس را كه پائينتر از تست؛ كه در اينصورت ساقط ميكند و از ارزش مياندازد تو را آن كس كه بالاتر از تست!
و چون نگريستي كسي را كه پائينتر از تست، بايد وي را با رفق و ملايمت به سوي خود بالا بري؛ و بر او تحميل ننمائي گفتاري و مطلبي را كه طاقت آنرا نداشته باشد كه در اينصورت او را خواهي شكست! و كسي كه مؤمني را بشكند، بر عهدۀ اوست زخم بندي و التيام شكستگي استخوانهايش.»
جَبر به معني شكسته بندي است، و جابر و جبّار به شكسته بند ميگويند. يعني كسيكه موجب شكستگي و ضعف و ترديد و شكّ در ايمان مؤمني گردد، بواسطۀ إلقاء مطالب سنگين توحيدي و أسرار إلهيّه كه وي طاقت تحمّل و ادراكش را نداشته باشد، بر عهدۀ اوست كه جبران كند و آنقدر رنج و زحمت بر خود تحمّل نمايد تا رفع شبهه گردد؛ و گرنه در روز بازپسين وي را قاتل يا جارِح به حساب آورده و مطالبۀ ديه از او ميكنند.
http://entezari63.blogfa.com